این مقاله پیشنویس است و محتوای آن کامل نیست.
زمان مطالعه: 4 دقیقه
توزیع برابر (یعنی توزیع شدن منابع به شکل متوازن و غیر متمرکز) و بهینگی پارتو (بهبود وضعیت عده ای بدون بدتر کردن وضعیت دیگران) دو فاکتور ارزشمند هستند که داده های عمومی هر دوی آن ها را معمولا زیاد می کند. اما شرایط همیشه این طور نیست. در این نوشته بررسی می کنیم که چگونه داده های عمومی می تواند در شرایطی به عده ای خاص کمک کند و آمپلیفایر بی عدالتی شود.
داده های عمومی توزیع قدرت را برابر تر و غیر متمرکز تر می کند. استدلال پشت این موضوع این است که داده عمومی به ثروت همه مقدار ثابتی را اضافه می کند و وقتی دو طرف یک کسر با یک عدد ثابت جمع شوند، کسر به یک که یعنی برابری، نزدیک تر می شود. اما این فرض وقتی برقرار است که داده عمومی به همه به یک اندازه سود برساند. بعضی از داده های عمومی توسط همه قابل استفاده نیستند و صرفا به بعضی سود می رسانند که در این صورت حتی می توانند این نسبت را بزرگتر کنند و نابرابری را شدیدتر کنند.
داده عمومی به خودی خود نابرابری تولید نمی کند، اما می تواند نابرابری موجود را تشدید کند.
مساله سواد نوعی خاص از این مساله است.
مثلا هر کسی نمی تواند از داده های عمومی نقشه OSM استفاده کند چون این نقشه ترابایت ها حجم دارد و پردازش آن نیاز به سخت افزار قوی دارد. پس فردی ممکن است ادعا کند که مشارکت در این نقشه، تنها به سود شرکت های بزرگی است که توانایی استفاده از داده های آن را دارد. اما می بینیم که این طور نیست و بنیاد های غیر انتفاعی مثل ویکی پدیا یا خود osm یا حتی شرکت های سود محور مثل فیسبوک یا osmAnd از این داده عمومی، داده های عمومی قابل استفاده برای افراد بیشتر یا سرویس های غیرانتفاعی برای استفاده از آن ها درست کرده اند که به وضوح در جهت برابری تاثیر مثبت دارد. فعالیت این بنیاد های غیر انتفاعی بدون این داده عمومی سخت تر و با هزینه بیشتری انجام می شد.
کارخانه محلی یک نمونه عالی از این روش است. یک شخص نمی تواند از داده های عمومی یک کارخانه محلی استفاده کند اما آدم های کوچک و ضعیف با تشکیل اجتماع می توانند یک کارخانه محلی ایجاد کنند و سود حاصل از آن را بین خودشان تقسیم کنند.
مثلا اطلاعات دوربین های شهری اگر عمومی باشد می تواند توسط افراد خیلی قدرتمند برای بایکوت، تحریم، آسیب رسانی و ... استفاده شود.
داده های جنگی نوعی از این داده ها هستند. منظور از جنگی، چیزی است که پیشرفت مطلقش ارزشی ندارد و صرفا هدفش رقابت با دیگران است. پیشرفت این داده ها، در بهترین حالت خنثی و معمولا به ضرر جامعه است. مثلا اگر همه از یک نرم افزار برای پیروزی در شرط بندی استفاده کنند، به سود هیچ کس نیست و نتیجه فرقی نمی کند و اگر همه به جای بمب اتم از تیر و کمان استفاده کنند نتیجه فرقی نمی کند و صرفا ویرانی کمتر می شود. پس داده های رقابتی در این دسته قرار می گیرند.
اطلاعات مالی یکی از این داده ها می تواند باشد. در صورت وجودشان افراد قدرتمند می توانند از آن برای ردگیری افراد یک گروه خاص استفاده کنند. سه دیدگاه راجع به این اطلاعات وجود دارد:
این سه گروه، در هر حوزه ای که وجود یک داده محل ابهام باشد، وجود دارند.
بحثی که علیه داده عمومی وجود دارد این است که کسانی که در داده های عمومی مشارکت می کنند به شرکت های بزرگ کمک می کنند تا سود به دست بیاورند و کارگر مجانی آن ها می شوند. اما این مطلب درست نیست چون کسی مجبورشان نکرده است که مشارکت کنند و اگر مشارکت کرده اند حتما از این مشارکت سودی نیز برده اند.
اگر به عنوان یک کار خیر یا با انگیزه های متفرقه می خواهید در یک داده عمومی مشارکت کنید، در داده های عمومی که خودتان یا امثال شما به آن نیاز دارید تا مطمئن باشید که به جامعه سود رسانده اید و به سوی وضعیت عادلانه تر و برابر تر حرکت کرده اید.