زمان مطالعه: 5 دقیقه
در ابتدای آشنایی با داده های عمومی، این ایده یک ایده کاملا انتزاعی و غیر واقعی به نظر می رسد. انگار باید جهان را بکوبیم و از اول بسازیم تا بتوانیم داده های عمومی را در آن فراگیر کنیم. در این نوشته بررسی می کنیم که چه چیزی در آینده نزدیک می تواند اتفاق بی افتد، چه چیزی دور به نظر می رسد، و چه چیزی در حال حاضر اتفاق افتاده است. این بررسی به کسانی که می خواهند در راستای داده های عمومی فعالیت کنند کمک می کند تا هدف را به طور دقیق بشناسند و انگیزه بیشتری برای فعالیت داشته باشند.
ابتدا باید به این سوال پاسخ دهیم که هدف چیست؟ یعنی وضعیتی که می خواهیم به آن برسیم چه خاصیت هایی باید داشته باشد؟ شرایط زیر، کاندید های هدف هستند:
بین این شرایط، روابط منطقی وجود دارد و برخی، برخی دیگر را نتیجه می دهند. هدف دو پیش نیاز هدف سه است. هدف یک، حالت خاصی از هدف چهار است. هدف سه و چهار با هم معادل هستند، البته می توان حالت کلی تری از هدف سه را در نظر گرفت که اکثریت مردم از داده های انحصاری استفاده نکنند، که در آن صورت لزوما مورد چهار را نتیجه نمی دهد.
بررسی را از نیمه پر لیوان شروع می کنیم. هدف یک، نه تنها در دسترس است و می تواند اتفاق بیفتد، بلکه در زمینه های خاص، برای مثال نرم افزار، واقعا اتفاق افتاده است. تقریبا هرنرم افزاری که در نظر بگیرید یک جایگزین قابل قبول و عمومی دارد که معمولا از نظر فنی نیز کیفیت بهتر و قابلیت های بیشتری دارد. این موفقیت داده های عمومی در زمینه نرم افزار، یک موفقیت تصادفی نبوده است و با تحلیل روند آن می توان دریافت که یک روال طبیعی طی شده است که در آینده در صنایع دیگر نیز رخ خواهد داد. پس هدف یک نه تنها عملی و قابل دسترس است، بلکه در بعضی زمینه ها به آن دست یافته ایم و در زمینه های مشابه هم دیر یا زود دست خواهیم یافت.
هدف چهارم اما در آینده نزدیک، دست نیافتنی به نظر می رسد. در همان صنعت نرم افزاری که هر داده ای معادل عمومی دارد، داده های انحصاری به وفور یافت می شوند و مشتری خود را دارند. آن ها یا با تبلیغات مشتری های خود را به دست می آورند و یا در زمان کوتاهی پیشرو هستند و جایگزینی ندارند. به این صورت، مشتری هایی که اصلا خبری از وجود جایگزین های عمومی ندارند، مجبورند به انحصار تن دهند. پس هدف چهارم تنها در صورتی رخ می دهد که همه مردم، آگاهانه تصمیم به عدم استفاده از داده های انحصاری بگیرند.
آشنا شدن مردم (نه تک تک مردم، بلکه اکثریت و بیش از ۵۰ درصد مردم) با داده های عمومی، کاملا عملی است. مخصوصا امروز و با وجود ابزار های ارتباطی پیشرفته و شبکه های اجتماعی، که ایده ها را به سرعتی که در طول عمر بشر بی سابقه بوده است، انتقال می دهند. البته کیفیت این آشنایی مورد بحث است؛ مثلا شما احتمالا گیاه خواری یا گرمایش زمین به گوشتان خورده است اما ممکن است بسیار با آن ها آشنا باشید یا صرفا اسم آن ها را شنیده باشید یا حتی اطلاعات غلطی درباره آن ها داشته باشید (اگر جز این دسته باشید خودتان نمی دانید) و همین اتفاق درباره داده های عمومی نیز می تواند بیفتد. پس وظیفه اشتراک گذاری و آشنا کردن مردم با داده های عمومی به صورت درست و کامل، بر عهده ماست که اگرچه کار سختیست، اما کاملا ممکن و عملی است.
اما آشنا بودن لزوما استفاده کردن را نتیجه نمی دهد. افراد اهمیتی نمی دهند که پول خرد ته جیبشان را خرج یک نرم افزار یا فیلم یا کتاب کنند و ممکن است به دلایل مسخره ای مثل اسم جالب تر یا ظاهر بهتر یا یک قابلیت خاص یا ... این هزینه را پرداخت کنند. یا شرکت ها ممکن است هزینه یک داده مورد نیازشان برایشان تاثیری نداشته باشد و سرشکن قیمت آن روی محصولاتشان تقریبا صفر شود (البته شرکت ها معمولا داده های عمومی را به علت عدم وابستگی و نیازمند نبودن به دیگران انتخاب می کنند) بنابراین، شرایط سه نیز بعید است که در آینده نزدیک رخ دهد و مردم هم چنان از داده های انحصاری استفاده خواهند کرد.
هدف از فراگیر شدن داده های عمومی چیست؟ فراگیر شدن داده های عمومی چه سودی برای ما و شما دارد و چه انتظاری از فراگیر شدن داده های عمومی داریم؟ حقیقت این است که تنها فایده فراگیر شدن داده های عمومی برای شما که هم اکنون آشنا هستید پیشرفت سریع تر آن ها و در نتیجه پوشش نیاز های بیشتر شما با داده های عمومی است. یعنی نیاز ما و شما و هدف اصلی، همان هدف شماره یک یعنی وجود داده عمومی برای هر مساله و حوزه ای که داده انحصاری وجود دارد و استقلال از داده های انحصاری است. هدفی که نه تنها ممکن و عملی است، بلکه در بعضی زمینه ها به سر انجام رسیده یا در حال انجام شدن است. پس فعالیت ما نیز یک فعالیت کاملا عملگرایانه و با نتایج محسوس است و هر چه شدت فعالیتمان را بیشتر کنیم، زودتر به نتیجه خواهیم رسید.
بقیه اهداف ذکر شده نیز اهمیت دارند ولی اهمیت آن ها، جدای از تاثیرشان روی هدف اصلی که در بالا ذکر شد، اهمیتی از جنس کمک به جامعه است و تاثیری در زندگی شما ندارد. این گونه اهداف، نیازی نیست که تماما به سرانجام برسند و هر قدمی که در راستای آن ها برداریم، یک گام رو به جلو است. مثلا فرض کنید کسی که می خواهد برای سیگار نکشیدن مردم فعالیت کند با خودش بگوید: «ممکن نیست که روزی برسد که هیچ کس سیگار نکشد، پس فعالیت من بیهوده است». و از فعالیت منصرف شود. در صورتی که هر یک نفری که او از سیگار نجات می داد، طول عمرش را زیاد می کرد، هزینه های زندگی اش را کم می کرد، هزینه های درمانی اش را از روی دوش کادر درمان و دولت بر می داشت و ... و اصلا اهمیتی نداشت که چند نفر دیگر در جهان هستند که سیگار می کشند.