زمان مطالعه: 13 دقیقه
نقض حق تکثیر به معنی استفاده از یک داده انحصاری است به طوری که انحصار کننده آن شکل از استفاده را برای شما مجاز نکرده باشد. حق تکثیر لزوما به نحوه تکثیر داده ارتباطی ندارد و انحصار کننده می تواند شرایط دلخواه خود را تحت این قانون به شما تحمیل کند. مثلا شما را محدود کند که از این داده چگونه، با چه دستگاهی یا به چه هدفی استفاده کنید. در این نوشته قوانین مالکیت معنوی را با تمرکز روی حق تکثیر از ریشه های تاریخی آن تا شکل امروز بررسی می کنیم و به این سوال پاسخ می دهیم که نقض حق تکثیر کار بدی است یا کار خوبی است و باید چه واکنشی به آن نشان دهیم.
اطلاق کلمه مالکیت معنوی به مالکیت، می تواند گمراه کننده باشد. حق تکثیر به عنوان ابتدایی ترین شکل مالکیت معنوی تا قبل از چند صد سال پیش، اصلا وجود نداشته است در حالی که داده ها به صورت کتاب ها وجود داشته اند و هزاران نسخه از آن ها را تکثیر می کردند یا در کتابخانه ها به اشتراک می گذاشتند. اما چند صد سال پیش، انسان ها تصمیم گرفتند برای تامین مالی تولید داده ها، حق انحصار آن را به سازنده آن بدهند و دولت به کمک نیروهایش از این انحصار حمایت کند.
بر خلاف مالکیت معنوی، مالکیت ماده از عصر کشاورزی به صورتی بسیار نزدیک به شیوه فعلی بازار، با ما بوده است و به نوعی طبیعی است. حتی بعضی از حیوانات نیز اشکالی از مالکیت ماده را دارند. حد و حدود مالکیت ماده به صورت طبیعی معلوم است در حالی که قوانین حق تکثیر در هر کشوری فرق می کنند و فقط وکلا از آن ها سر در می آورند.
مستقل از این که در گذشته چقدر این کار موفق بوده است (به ویژه با نواقصی که در ابتدا داشته است) امروزه انحصار داده بیشتر مانع رشد و نوآوری است تا این که به ما کمک کند و اگر مخالفت و لابی های شرکت های غول پیکر نبود، احتمالا شاهد تغییرات اساسی در قانون های مالکیت معنوی می بودیم.
با این حال حتی اگر به این قائل باشید که حق تکثیر مفید است، در این حقیقت که این قانون یک چیز کاملا مصنوعی است تغییری ایجاد نمی شود. قوانین مالکیت معنوی یک سری مناسبات انسانی هستند که صرفا برای بهره وری بیشتر سیستم اقتصادی ایجاد شده اند و هر وقت که انسان ها به آن احساس نیاز نکنند، می توانند به راحتی تصویب یک قانون، آن را حذف کنند.
قانون حق تکثیر، هیچ چیز ویژه ای ندارد و مانند صد ها قانون دیگر است. یک قانون مشابه که هم عصر ما به وجود آمده است، قانون حق تعمیر است. این قانون بیان می کند که صرفا سازنده دستگاه حق دارد که آن را تعمیر کند و حق انحصاری تعمیر را به سازنده می دهد. به این ترتیب اگر دستگاهی خراب شود یا باید آن را دور بیندازید یا آن را به سازنده تحویل دهید و سازنده ممکن است آن را برای شما تعمیر کند و ممکن است این کار را نکند یا از شما هزینه گزافی بخواهد. مخالفان این قانون سرسختانه با آن مخالفت می کنند و در بعضی از کشور ها به موفقیت هایی نیز رسیده اند. آن ها بیان می کنند که حق تعمیر باعث ایجاد انحصار، حذف رقابت سالم و اتلاف منابع می شود (این معایب برای شما آشنا نیست؟) با این حال ممکن است که مخالفان شکست بخورند و با پروپاگاندای صاحبان قدرت، چندین سال بعد حق تعمیر نیز مثل حق تکثیر، پتنت و ... به یک حق طبیعی برای انحصار کنندگان تبدیل شود.
یک قانون خیالی مشابه می تواند این باشد که هر کس یک ستاره را دید، مالکیت معنوی آن ستاره متعلق به اوست و بقیه برای نگاه کردن به آن نقطه از آسمان، باید از او مجوز بگیرند. یک قانون خیالی دیگر (که هم اکنون نیز اشکالی از آن به وسیله پتنت قابل اجراست) می تواند این باشد که هر کس یک قانون فیزیک را کشف کرد مالک معنوی آن قانون است و بقیه اگر در محاسبات خود از آن استفاده کنند باید از او مجوز بگیرند. با این قانون خیالی احتمالا تلاش ها و سرمایه گذاری ها برای تصاحب قوانین فیزیک خیلی زیاد می شد اما احتمالا درک می کنید که ایجاد این همه محدودیت برای بهره وری بیشتر کار درستی نیست و چه بسا این کار باعث ایجاد انحصار و متمرکز شدن و مونوپولی در علم شود و حتی به همان بهره وری نیز نرسیم. همان گونه که با دیدن یک ستاره یا کشف یک قانون فیزیک مالک آن نمی شوید و نمی توانید برای دیگران محدودیت ایجاد کنید، با ساخت یا کشف یک داده هم شما مالک آن نمی شوید و هیچ حق طبیعی در قبال آن ندارید.
امتیاز تکثیر انحصاری تنها امتیازی نبود که دولت می توانست به تولید کنندگان داده بدهد. مثلا می توانست به سازندگان داده یک مقام دولتی بدهد یا اسم آن ها را در یک کتاب بنویسد. همان گونه که در آن صورت سازندگان داده هیچ حق طبیعی نسبت به آن مقام دولتی یا اسم نداشتند و مالک آن نبودند، می توان نتیجه گرفت که اکنون نیز مالک این امتیاز نیستند و صرفا به آن ها هدیه شده است. حق تکثیر بعد از ۶۰ تا ۱۰۰ سال (بسته به قانون کشور ها) منقضی می شوند و پتنت بعد از ۲۰ سال منقضی می شود. اما مالکیت طبیعی ماده هیچ گاه به صورت مجاز منقضی نمی شود و حتی با مرگ یک شخص، به فرزندان او ارث می رسد. کدام شکل از مالکیت واقعی، با یک زمانی که قانون گذاران به صورت سلیقه ای انتخاب کرده اند منقضی می شود؟ این مطلب نیز یکی دیگر از نشانه هایی است که حق تکثیر ربطی به مالکیت ندارد.
در دزدی، شخص الف چیزی که شخص ب مالک آن است را بدون اجازه شخص ب می دزدد. بعد از این اتفاق شخص ب مال خود را از دست می دهد و ضرر می کند و شخص آ سود می کند. اما در نقض حق تکثیر شخص الف، معمولا با کمک شخص ب، داده ای که شخص ب پول برایش پرداخته و ظاهرا مالک آن شده است را تکثیر می کند و بعد از این اتفاق بدون این که شخص ب هیچ ضرری کند، شخص الف نیز می تواند از این داده سود ببرد. نقض حق تکثیر بر خلاف دزدی که بازی جمع صفر است، ارزش خلق می کند و در صورتی که این کار انجام نمی شد، سود پتانسیلی که شخص الف می توانست ببرد، تلف می شد.
یک نگاه دقیق تر، می تواند بگوید که در این جا شخص سومی وجود دارد که انحصار کننده داده مذکور است. در حقیقت، افراد هرگز مالک داده های انحصاری نمی شوند و صرفا مجوز استفاده محدود آن را به دست می آورند. پس شخص ب مالک داده ای که بابت آن پول پرداخت کرده نیست و صرفا مجوز محدودی برای استفاده دارد که به او اجازه نمی دهد الف را نیز در استفاده شریک کند. اما نقض کپی رایت حتی دزدی از انحصار کننده هم نیست. همان طور که گفتیم دزدی یک بازی با جمع صفر است و سود یک نفر معادل ضرر دیگری است. اما اگر دو وضعیت کپی کردن یک داده و کپی نکردن آن را در نظر بگیرید می بینید که در هر دو صورت وضعیت انحصار کننده تفاوتی نمی کند اما در یکی کپی کننده از داده بهره مند می شود و در دیگری بهره مند نمی شود و سود پتانسیلی که وجود داشت، تلف می شود. انحصار کننده بر خلاف دزدی به طور مستقیم ضرر نمی بیند، بلکه چون قدرت انحصاری اش در بازار را از دست می دهد و دیگر نمی تواند داده هایش را احتکار کند ضرر می کند.
پس نقض کپی رایت تفاوت های ساختاری با دزدی دارد و نمی توان آن را با دزدی یکی دانست.
قوانین حق تکثیر برای انحصار کنندگان صاحب قدرت کافی نبودند و آن ها به نیروی بازدارنده قدرتمند تری نیاز داشتند. صنایعی مثل صنعت نرم افزار، صنعت سینما، صنعت موسیقی، صنعت نشر کتاب و ... به صورت متمرکزی رشد کرده اند و شرکت های بزرگ در آن ها به وجود آمده اند. این شرکت ها برای از دست ندادن قدرت انحصاری خود به هر روشی دست می زنند که یکی از این روش ها پروپاگانداست. آن ها می خواهند به کمک پروپاگاندا حق تکثیر را به مالکیت به معنای طبیعی آن گره بزنند و از نقض حق تکثیر یک تابو اخلاقی بسازند و به کمک این کار، سود خود را بیشینه کنند.
کلمه دزدی دریایی (piracy) به وفور برای اشاره به نقض کپی رایت استفاده می شود. ریشه این کلمه به (حداقل) قرن هفده میلادی و روز های طلوع قوانین حق تکثیر بر می گردد. در آن دوران، دزدی دریایی از خطرناک ترین انواع دزدی ها شناخته می شد و انتخاب کلمه دزدی دریایی برای یک کارزار تبلیغاتی علیه تکثیر غیرمجاز، انتخاب مناسبی بود. در صورتی که هیچ تناسبی بین دزدی دریایی و نقض حق تکثیر وجود ندارد. نقض حق تکثیر نه ربطی به دریا دارد و نه (همان طور که بررسی شد) دزدی است و نه مثل دزدی دریایی خشونتی دارد و عملا هیچ دلیلی (به جز پروپاگاندا) برای استفاده از دزدی دریایی به جای نقض حق تکثیر وجود ندارد. باز تعریف کلمات یک تکنیک شناخته شده پروپاگاندا است که در این جا نیز از آن استفاده شده است.
با این حال بعد از گذشت چند قرن، دیگر دزدی دریایی یک مساله حیاتی و مورد توجه نیست و این کارزار پروپاگاندا، کارایی خود را از دست داده است. سرمایه داران امروزه استفاده از کلمه صریح دزدی (theft) را بسیار بیشتر از کلمه دزدی دریایی می پسندند چون در معادل انگلیسی یعنی piracy دزدی به صورت صریح وجود ندارد و بار معنایی که آن ها لازم دارند را منتقل نمی کند. برای مثال Tom Rothman مدیر عامل سابق فاکس گفت:
ما نباید اجازه می دادیم که این کلمه رمانتیک (piracy) جا پیدا کند. این کار واقعا دستبرد است. دزدی است...
که نشان می دهد اطلاق کلمه دزدی دریایی به نقض حق تکثیر وظیفه خود را به خوبی انجام نداده است و آن ها ترجیح می دهند که کلمه ای مثل دستبرد یا غارت جای آن را بگیرد.
دزدی دریایی جرم است نام یک تیزر تبلیغاتی است که به طور فراوان در ابتدای فیلم های خریداری شده وجود داشته است. در این فیلم یک دختر جوان در حال بارگیری یک فیلم است و هم زمان تصویر مردی نشان داده می شود که در حال دزدی اشیاء مختلف مثل ماشین، کیف و ... است و فیلم تلاش می کند که به مخاطب القا کند که کاری مثل دزدی ماشین، معادل دانلود غیرقانونی فیلم است. به علاوه آهنگش و این که به طور مکرر و اجباری در تمام فیلم های بین سال 2004 تا 2007 پخش می شد (و در بعضی از فیلم ها به کمک DRM حتی قابل رد کردن هم نبود) می توان دید که این تیزر تمام ویژگی های یک پروپاگاندای کلاسیک را دارد.
مالکیت معنوی همانطور که مطرح شد تفاوت واضحی با مالکیت ماده دارد. و چون قبل از بسیاری از سیستم های اخلاقی وجود داشته است، اخلاق درباره آن حکم می کند (مثلا دزدی یک جسم مادی از نظر اخلاقی معمولا کار بدی شمرده می شود) مطالعات نشان می دهد که مالکیت حتی در ژن های ما وجود دارد و با این شدت طبیعی است اما حق تکثیر مصنوعی و بدون ریشه است و اخلاق درباره آن نظر مستقیم ندارد. نظر غیر مستقیم اخلاق درباره حق تکثیر وابسته به سیستم اخلاقی شماست. اگر سیستم اخلاقی شما به رعایت دستورات دولتی اهمیت می دهد یا قائل به این هستید که حق تکثیر بهره وری جامعه را زیاد می کند و بهره وری در سیستم اخلاقی شما مهم است، از نظر شما نقض حق تکثیر اخلاقی نیست اما بسیاری از سیستم های اخلاقی، نظر خنثی یا حتی مثبت به نقض حق تکثیر دارند.
از طرف دیگر، خود انحصار داده شکل خاصی از احتکار و ایجاد کمیابی مصنوعی است. احتکار در بسیاری از سیستم های اخلاقی کار بدی به حساب می آید که یعنی اعمال حق تکثیر خود غیر اخلاقی است و این موضوع می تواند اثر مثبتی روی بار اخلاقی نقض حق تکثیر بگذارد.
نقض کپی رایت غیر قانونی است همان طوری که رانندگی بدون گواهینامه، حضور در خیابان بدون لباس، یا عدم پرداخت مالیات غیر قانونی هستند. اما نقض حق تکثیر ریشه اخلاقی ندارد و به خودی خود کار بدی نیست. ما شما را به تخلف از قانون تشویق نمی کنیم. قانون یکی از مهم ترین ارکان تمدن بشری است و احترام خودش را دارد. اما در عین رعایت قانون:
با این که حق تکثیر در بسیاری از کشور ها قانون است و شما ممکن است خود را مکلف به اجرای آن ببینید، اما هیچ وجه مقدسی ندارد و باید از آن تقدس زدایی شود. آن ها از پروپاگاندا استفاده می کنند تا به صورت کلی و مستقل از قانون، ما را تغییر دهند به طوری که حتی اگر قانون حق تکثیر روزی برداشته شود یا تغییر کند، ما از استفاده و تکثیر داده عذاب وجدان بگیریم و حس بدی پیدا کنیم. ما نباید به آن ها اجازه دهیم که ما را در جهت منافع خود تغییر دهند و کاری کنند که ما مشتاقانه این محدودیت ها را بپذیریم و از کسانی که با این محدودیت ها مخالف هستند متنفر شویم.
داده های انحصاری، حتی اگر بدون مجوز و بدون پرداخت هزینه تکثیر شده باشند، باز هم به شما و جامعه آسیب می زنند. شما با استفاده از داده های انحصاری جلوی پیشرفت و بهتر شدن داده های عمومی مشابه را می گیرید، و به داده انحصاری وابسته می شوید و دیگران را نیز وابسته می کنید. مثلا استفاده از یک نرم افزار انحصاری ممکن است شما را وادار به استفاده از یک دستگاه یا سیستم عامل انحصاری کند که حق تکثیر آن را نمی توان نقض کرد. یا استفاده از یک ماژول انحصاری در طراحی یک دستگاه، می تواند در هنگام معروف شدن دستگاه شما برایتان دردسر ایجاد کند و به شما آسیب بزند. با استفاده از داده های عمومی، آن ها پیشرفت می کنند و به سرعت از رقبای انحصاری بهتر می شوند و به این ترتیب، اصلا نیازی به تکثیر غیر مجاز پیدا نخواهید کرد.
بعضی از داده های عمومی نیز از پروانه های حق تکثیری مثل کپی لفت استفاده می کنند. این پروانه ها همان مجوزی هستند که در داده انحصاری شما باید آن را از انحصار کننده می خریدید. هم چنین این مجوز ها پرمیسیو هستند و اجازه هر شکلی از استفاده (تکثیر، تغییر، مصرف به هر شکل و ...) را به شما می دهند. (در غیر این صورت دیگر داده عمومی نیست) و رعایت حق تکثیر آن ها محدودیتی برای شما ایجاد نمی کند. از طرف دیگر در صورتی که کپی لفت را نقض کنید، به این معنی است که احتمالا شما در حال تولید یک داده انحصاری هستید که نوعی از احتکار و غیر اخلاقی است. پس سعی کنید شرایط پروانه های حق تکثیر داده های عمومی را رعایت کنید.